نقد فیلم های جشنواره فیلم فجر| بی رؤیا؛ مخدوش سازی هویت

بی رؤیا فیلمی سرگردان میان ژانرهای معمایی، ماورایی، اجتماعی و سایکودرام است.

بی رؤیا فیلمی سرگردان میان ژانرهای معمایی، ماورایی، اجتماعی و سایکودرام است. کارگردانی که نتوانسته ژانر اصلی خود را بیابد و درنهایت با کپشن فیلم را در زمره آثار سایکودرام قرار می‌دهد. فیلمی فاقد معنا که به دنبال ارائه تصویری سکولاریستی از حقیقت است. بی رؤیا داستان زوج جوانی به نام رؤیا و بابک هستند که قصد مهاجرت از ایران رادارند. رؤیا دو هفته پیش از مهاجرت با دختر بی‌نام‌ونشان و مرموزی برخورد می‌کند و آن را به منزل خود می‌آورد و نام زیبا را برای او برمی‌گزیند. زیبا به‌تدریج جای رؤیا را در زندگی آن‌ها گرفته و توجه بابک را به خود جلب می‌کند. تا جایی که به‌گونه‌ای رازآلود و مبهم جایگاه رؤیا و زیبا در زندگی تغییر کرده و زیبا شریک زندگی بابک نشان داده می‌شود که قصد مهاجرت از ایران را دارد و رؤیا همسر مرد دیگر است.

فیلم بی رؤیا نه در داستان و نه در مضمون نتوانسته انسجام خود را حفظ کند. فیلمی که تلاش دارد سویه‌های غامضی از یک اختلال روانی را به تصویر بکشد اما نتوانسته از پس آن به‌خوبی برآید. روان گسیختگی‌ها و اختلالاتی که تازه در یک‌سوم پایانی فیلم عیان می‌شود. گویی شخصیت‌های فیلم همگی در یک زامبی لند قرار دارند که هیچ‌کس، هیچ هویتی مشخصی ندارد. به‌طوری‌که گویی به‌سادگی می‌توان جایی هر شخصیت را در زندگی تصاحب کرد بی‌آنکه اعتراضی صورت بگیرد. زیبا در دیالوگی این نکته را به رؤیا گوشزد می‌کند که دست از تقلا برای اثبات هویت خود بردارد و هر چه سریع‌تر این واقعیت را بپذیرد که هر فردی می‌تواند هویت وزندگی دیگری را تصاحب کند. مسئله اساسی در فیلم بی رؤیا مسئله هویت است. هویتی که از آن خود فرد نیست و قابلیت بخشیدن یا تصاحب به‌وسیله دیگران را دارد. وزین دفتری در فیلم بی رؤیا هویتی را اکتسابی می‌داند فارغ از اینکه هویت ویژگی ذاتی هر فرد است. شخصیت اصلی فیلم او در بی‌هویتی سرگردان و دچار بحران هویت گشته است. کسانی که نه به خانواده خاصی و نه به وطن خاصی تعلق دارند. وزیر دفتری هویت را در این فیلم مخدوش و زیر سؤال می‌برد و این چالش را برای مخاطب ایجاد می‌کند که آیا هویت هر فرد متعلق به خودش هست یا آن را از دیگری تصاحب کرده؟! مخاطب تا نیمه پایانی فیلم با رؤیا همزادپنداری می‌کند که حق با اوست و این زیباست که هویت وزندگی رؤیا را از او ربوده است. حتی حضور شخصیت آرش در انتهای فیلم این گزاره مخدوش کردن واقعیت به‌وسیله زیبا را برای رؤیا تائید می‌کند. به‌طوری‌که مخاطب گویا مطمئن می‌شود که هویت رؤیا به‌وسیله زیبا ربوده‌شده و او فرد فریبکار بوده است.

بی رؤیا به کارگردانی و نویسندگی آرین وزیر دفتری و تهیه‌کنندگی سعید سعدی و هومن سیدی است. وزیر دفتری با فیلم کوتاه «هنوز نه» در جشنواره‌های مختلفی شرکت کرد. به‌طوری‌که این فیلم در جشنواره فیلم کوتاه تهران برنده‌ی جایزه بزرگ شد و در ادامه برنده جایزه بزرگ بخش بین‌الملل و جایزه نت پک سی و چهارمین جشنواره فیلم کوتاه بوسان کره‌ی جنوبی شد و سپس در جشنواره‌ی برو کلین آمریکا اکران شد. حال وزیر دفتری با نخستین اثر بلند سینمایش به جشنواره چهلم فیلم فجر راه یافت.

بی رؤیا فیلم‌نامه گسیخته و پراکنده‌ای دارد. گرچه ایده و مضمون آن با سینمای این روزهای ایران متفاوت است اما فیلم به ملغمه‌ای از برداشت‌های آزاد از فیلم‌های هالیوودی بدل شده است. گرته‌برداری ناقصی که در آن هیچ رابطه علی و معلولی و ارگانیکی میان افراد وجود ندارد و روایت‌ها و داستان‌ها تنها به‌صورت کولاژ کنار هم قرارگرفته است. فیلم به دنبال مطرح کردن اختلالات روانی و رفتاری به مخاطب است؛ اما در بازنمایی و روایت به زبان تصویر به‌خوبی عمل‌نکرده و فیلم را به یک اثر ازهم‌گسیخته و سرگردان بدل کرده است. گرچه اختلال اسکیزوفرنی شخصیت اصلی قصه دستمایه روایت قرارگرفته است اما مخاطب در یک‌سوم پایانی فیلم در یک آشنازدایی شوکه کننده با تغییر هویت شخصیت اصلی فیلم و روان گسیختگی او روبه‌رو می‌شود. مخاطب با این تمهید کارگران دچار سردرگمی و حیرت شده به‌طوری‌که پذیرش تغییر هویت رؤیا برایش به‌سختی صورت می‌گیرد و تنها با آمدن کپشن انتهای این واقعیت را می‌پذیرد که این‌یک فیلم سایکودرام است.

بی رؤیا به دنبال مخدوش کردن واقعیت و خیال است. گویی هیچ مرزی میان این دو وجود ندارد و جهان واقعی که ما در آن زیست می‌کنیم تنها یک خیالی است که آن را پذیرفته‌ایم و هر آن ممکن است همه‌چیز ازجمله هویت فردی هر شخص به‌وسیله دیگری ربوده شود. شخصیت‌ها در این دنیای نکبت زده دچار ازخودبیگانگی و بحران هویت شده است. افرادی که در این سرزمین بلازده گرفتار گشته‌اند و کارگردان حال بحران فردی را به بحران اجتماعی بدل می‌کند. فیلم رؤیا گرچه خواسته خود را اثری آوانگار و متفکر در سینمای اجتماعی ایران بنامد اما تنها به یک اثر آشفته و ازهم‌گسیخته و فاقد معنا بدل شده است. فیلمی که دچار مرض شبه روشنفکری گشته و خواسته حرفی متفاوت بیان کند اما نه در فرم و نه در مضمون نتوانسته از عهده آن برآید و دچار اعوجاج و اغتشاش در مفهوم و ساختار شده است. فیلمی که درنهایت مخاطب را در وضعی آشفته و تلخ با حس یاس و پژمردگی رها می‌سازد. فیلمی که پوستر آن نیز نشان میدهد مخاطب آن ایرانیان نخواهند بود و تنها اثری مورد پسند برای جشنواره‌های خارجی است.

پایان/

۲۵ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۳:۴۵
کد خبر: 16727

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 3 + 8 =